اخبار

فرار از واقعیت ها (سرمقاله پیمان مولوی در روزنامه آرمان امروز )

فرار از واقعیت ها (سرمقاله پیمان مولوی در روزنامه آرمان امروز )
1401/04/30

 فرار از واقعیت ها

آرمان امروز: صندوق بين المللي پول در گزارشي اعلام کرد، اقتصاد 1.7 تريليون دلاري ايران، چهاردهمين اقتصاد جهان است و بالاتر از کشورهاي مکزيک، ترکيه، اسپانيا، سوئد و عربستان قرار گرفته است و بالاتر از کشورهاي مکزيک، ترکيه، اسپانيا، سوئد، عربستان قرار گرفته است. هرچند پيش از اين هم محاسبات صندوق بين المللي پول با آمار بانک جهاني تفاوت بسياري داشت. در سال 2020 بانک جهاني و صندوق بين‌المللي پول در دو تخمين جداگانه داده‌هاي توليد ناخالص داخلي کشورمان را به روز کرده بودند که اين دو مرجع بين‌المللي توليد ناخالص داخلي ايران به نرخ دلار را به اندازه 300 درصد متفاوت گزارش کرده‌ بودند. با اين حال اما به نظر مي‌رسد در اين آمار نوعي اشتباه محاسباتي صورت گرفته است. موضوعي که به تعبير برخي اقتصاددانان نوعي مغالطه به حساب مي آيد. موضوعي که دکتر پيمان مولوي با تحليل آن و اضافه کردن متغيرهاي ديگر از جمله درآمد سرانه آن را به چالش کشيده است.
در يادداشت پيمان مولوي که در اختيار آرمان امروز گذشته است به جزئيات اين مغالطه آماري اشاره شده که در ادامه مي خوانيد:

چرا ما در ايران علاقه مند به  فرار از واقعيت ها هستيم؟
چند روزي است که در خصوص اندازه اقتصاد ايران در جرايد، وبسايت ها، کانال هاي خبري و اظهار نظر مسئولان از چهاردهم شدن اقتصاد ايران مي شنويم.
همه جا در اين باب صحبت مي شود و اينکه اقتصاد ايران شده است 1.7 تريليون دلار و از اين داده نتايج ديگري حاصل مي شود و خروجي هاي مغالطه آميزي گرفته مي شود.

در ابتدا بياييد ببينيم توليد ناخالص داخلي چيست؟
راي محاسبه‌ي توليد ناخالص داخلي از اين فرمول استفاده مي‌شود:هزينه‌ي مصارف شخصي + سرمايه‌گذاري + مخارج دولت + (صادرات منهاي واردات)
در نتيجه به طور مختصر فرمول محاسبه‌ي توليد ناخالص داخلي مي‌شود
(C+I+G+X-M)
روش‌هاي مختلفي براي سنجش توليد ناخالص داخلي يک کشور وجود دارد. اما شناخت انواع و کاربردهاي آن بسيار مهم است.
توليد ناخالص داخلي اسمي: به عنوان مثال در سال 2015، توليد ناخالص داخلي آمريکا برابر حدود 18 تريليون دلار بود. اين عدد نشان‌دهنده‌ي ميزان اسمي توليد ناخالص داخلي آمريکاست؛ زيرا اين برآورد خام است و افزايش قيمت نيز در آن لحاظ شده است. در آمريکا، اداره‌ي تحليل آمارهاي اقتصادي (BEA)، هر سه ماه يکبار اين برآورد را انجام مي‌دهد و هر بار با دريافت داده‌هاي جديد آن را مورد بازنگري قرار مي‌دهد.
توليد ناخالص داخلي واقعي: به منظور مقايسه‌ي سال به سال خروجي‌هاي اقتصادي، بايد تأثير تورم را از محاسبات خارج نمود. براي اين کار، توليد ناخالص داخلي واقعي محاسبه مي‌شود که در آن از شاخص ضمني قيمت استفاده مي‌شود. اين شاخص نشان مي‌دهد که قيمت‌ها نسبت به سال پايه چه مقدار تغيير کرده‌اند. با ضرب شاخص ضمني قيمت در توليد ناخالص داخلي اسمي، توليد ناخالص داخلي واقعي به دست مي‌آيد. در اين محاسبات 3 نکته مد نظر قرار مي‌گيرد:
1. درآمد شرکت‌ها و افراد خارج از کشور در محاسبات وارد نمي‌شوند. در نتيجه تأثير نرخ ارز و سياست‌هاي تجاري از محاسبات حذف مي‌شود.
2. تأثير تورم از محاسبات حذف مي‌شود.
3. تنها محصولات نهايي در محاسبات قرار مي‌گيرند. مثلا، اگر يک شرکت توليد کفش، خود به توليد بند کفش نمي‌پردازد، تنها ارزش خود کفش محاسبه مي‌شود، نه بند آن.
توليد ناخالص داخلي واقعي از مقدار اسمي آن کمتر است. در سال 2015، اين مقدار در آمريکا برابر با حدود 16 تريليون دلار بود که اداره‌ي تحليل آمارهاي اقتصادي آمريکا آن را بر اساس سال 2009 به عنوان سال پايه محاسبه نموده است.
نرخ رشد: نرخ رشد توليد ناخالص داخلي ميزان افزايشي است که در خروجي‌هاي اقتصادي سه ماهه‌ي يک کشور رخ مي‌دهد. اين نرخ دقيقا مشخص مي‌کند که اقتصاد يک کشور با چه شتابي در حال رشد است. بسياري از کشورها براي محاسبه‌ي نرخ رشد از توليد ناخالص داخلي واقعي استفاده مي‌کنند تا تأثير اقتصاد در اين نرخ حذف شود.
سرانه‌ي توليد ناخالص داخلي: بهترين راه براي مقايسه‌ي کشورها از نظر ميزان توليد ناخالص داخلي است؛ زيرا برخي از کشورها به اين علت داراي خروجي‌هاي اقتصادي بزرگي هستند که جمعيت بيشتري دارند. براي داشتن مقايسه‌اي صحيح، نياز به سرانه‌ي توليد ناخالص داخلي است. اين معيار از تقسيم توليد ناخالص داخلي واقعي بر تعداد ساکنان يک کشور به دست مي‌آيد و مشخص‌کننده‌ي استاندارد زندگي در يک کشور است.
توليد ناخالص داخلي اسمي، خروجي اقتصادي مطلق هر کشور را اندازه‌گيري مي‌کند. توليد ناخالص داخلي واقعي، امکان مقايسه‌ي کشورها را فراهم مي‌آورد. در مقايسه‌ي اقتصاد دو کشور، بايد تأثير تورم و نرخ ارز را حذف نمود. بهترين روش براي اين کار استفاده از شاخص برابري قدرت خريد است.
نکته بعدي و مهمي که در اين عدد 1.7 تريليون دلاري ملاک بوده است قيمت ارز در ايران است، وقتي شما توليد ناخالص داخلي ريالي را با دلار 4200 تومان محاسبه کنيد به يک نقطه مي رسيد و اگر دلار بازار را ملاک قرار دهيد به عدديد به مراتب پايين تر (معادل يک هشتم)
نکته بعدي که بايد بدان اشاره کرد کامل نبودن توليد ناخالص داخلي و درامد سرانه براي نشان دادن واقعيت است که هانش راسلينگ در کتاب واقعيت بدان اشاره مي کند.
وي يک روش جديد را ارايه داده است که مبتني بر درامد است.
وي گروه هاي درامدي را به صورت زير تعيين مي کند:
افرادي با  درامد روزانه  حداکثر 2 دلار
افرادي با درامد روزانه از 2 دلار تا 8 دلار
افرادي از 8 دلار تا 32 دلار
افرادي که بيش از 32 دلار در روز درامد دارند
تعداد افراد در جهان بر اساس اين طبقه بندي عبارتند از:
گروه اول يک ميليارد نفر
گروه دوم دو ميليارد نفر
گروه سوم سه ميليارد نفر
گروه چهارم يک ميليارد نفر
بر همين اساس شما به جاي اينکه اقتصاد اول يا دهم يا بيت و نهم باشيد مهم اين است که بخش عمده مردم شما در کدام گروه درآمدي قرار دارند؟
آيا در ايران ما شاهد درآمد سرانه 21 هزار دلاري هستيم؟ واقعيت اين است که شما در اطرافتان چنين چيزي نمي بينيد و عدد 1.7 تريليون دلاري توهمي بيش نيست! و تصميم گيري بر اساس اين توهم خطرناک خواهد بود.