آیا بازگشایی سهام عدالت به ضرر سرمایهگذاران است؟
1401/05/24
سهام عدالت همان برج کج پیزا است
در اقتصاد ایران کارهایی اتفاق میافتد که این کارها در ابتدا بهنظر میرسد در مسیر برابری و عدالت است، اما این کلمات برابری و عدالت دستخوش یکسری تعاریفی است که بعدا آنها را از مسیر خودشان خارج میکند، چراکه وقتی کلمهای مثل عدالت را تعریف میکنید، باید برای آن یکسری مصداقها، معیارها و اندازههایی را مشخص کنید که قابلسنجش باشد. در روزگاری که بحث سهام عدالت یا یارانهها مطرح شد، رویکردی وجود داشت که این اتفاقات میتوانند موفقیتآمیز باشند، ولی بعدا دیدیم که یارانهها به چه سرنوشتی دچار شد و الان در چه مسیری است و حالا هم میبینیم که سهام عدالت چگونه دچار مشکل شده است.
دلیل این اتفاق هم از این قرار است که در فضای سیاستگذاری یک بیزینسپلن یا طرحتوجیهی عقلانی که روی زمین باشد، نداریم. برای همین است که میگویم ما متخصص ساختن برج پیزا هستیم. نه اینکه برج را بسازیم و کج شود، بلکه از همان ابتدا آن را کج میسازیم. در فضای اقتصاد کشورمان هم از این نمونهها زیاد داشته و داریم. به بیان دیگر یک مسیر اشتباهی نشان داده میشود و بر اساس رویکردهای سیاسی روی آن کار میشود و متاسفانه به مسیری وارد میشود که الان در آن، عمرمان را میگذرانیم.
سهام عدالت هم در حالحاضر به مسیری رفته که خودش پرچالش بوده است. در این رابطه پرسشهایی که مطرح میشود این است که چه ایرادی داشت، همین برنامهای که تحتعنوان شرکتهای سرمایهگذاری و... وجود داشت، در ابتدای مسیر ایجاد میشد؟ یا قرار است چه کسانی صندوقهای سرمایهگذاری استانی را مدیریت کنند؟ مگر خارج از دایره مدیریت فعلی قرار است باشند؟ آیا روش آنها متفاوت خواهد بود؟ و در نهایت اینکه آن چیزی که تحتعنوان استراتژی سود تقسیمی، توسعه و بهرهمندکردن عموم مردم از مواهب این شرکتها است، چگونه با تقسیم سود و از آنطرف با پروژههای توسعهای ادغام خواهد شد؟
حالا شرکتهای سرمایهگذاری و استانی در حال تشکیلشدن هستند. بد هم نیست، اما واقعیت این است که در مدیریت آنها خواهیم دید که از کوزه همان تراود که در اوست. معتقدم مسیری که خواهند رفت پرچالش خواهد بود و ممکن است به شکست کامل بینجامد. مساله دیگری که در اینجا باید به آن پرداخته شود این است که ذاتا یک اقتصاد مبتنی بر رویکرد دولتی و یک اقتصادی که بستر آن ذینفعانه است، در بُعدکلان دچار مشکل خواهد شد. آن آگراندیسمانی(بزرگنمایی) که درخصوص سهام عدالت در سال99 اتفاق افتاد، در جهت همین بستر است و مساله این است که رویکردی که وجود دارد، خلاف علم اقتصاد است. مساله دیگر این است که در حالحاضر و در این شرایط اقتصادی کشور، مردمان زیادی به پول سهام عدالت نیاز دارند.
آدمهایی در زندگی روزمرهشان با درگیریهای زیادی روبهرو بوده و نیازمند یکی دومیلیون تومان برای دخل و خرج خانوادههایشان هستند اما آنها را در سهام عدالت وارد کردهاند و سرنوشتشان را گره زدهاند به پرریسکترین بازار کشور و حالا از این موضوع خروجیای که میخواهد ایجاد شود، خروجیهای اقتصادی و اجتماعی خواهد بود و اینکه یک روز گفته میشود میتوانند آن را برداشت کنند و روز دیگر اجازه فروش سهام را نمیدهند، بازی با روح و روان مردم است و خروجی خوبی برای سیاستگذار ندارد. نکتهای که بارها و بارها به آن پرداخته شده، این است که قبل از اجرای هر طرحی، باید آن را متخصصان بیطرف مطرح کنند و با درنظر گرفتن تمام نظرها، آن را به مرحله اجرا دربیاورند، اما متاسفانه در ایران طرحها در اتاقهای در بسته نوشته میشوند و وقتی هم که به اجرا میرسند، خروجی آنها میشود مانند سد گتوند؛ طرحی که ساخت آن اشتباه بود و تخریبش هم به گفته کارشناسان کاری اشتباه است.
حالا سهام عدالت هم چنین سرنوشتی پیدا کرده و سد گتوند این سالها شده است. در نهایت که امیدوارم این موضوع به نتیجه برسد اما بر اساس تکرار اشتباهات گذشته، نمیتوانیم خوشبین به این اتفاق باشیم. همچنین در عموم مردم که تجربه و دانش زیادی در حوزه بازار سرمایه ندارند، نمیتوان این درک را ایجاد کرد که رفع این مساله زمانبر خواهد بود و طی گذر زمان هم مشمول مرور زمان خواهد شد و اهمیت خودش را چه برای مردم و چه سیاستگذار از دست خواهد داد.