شاید نبودن بهترین تصمیم باشد!
1401/09/05
شاید نبودن بهترین تصمیم باشد!
سالهاست که نوشته ام،با تمام لطف و انتقادات در شبکه های اجتماعی ،نشریه های تخصصی و روزنامهها. دلیل نوشتن هم حس مفید بودن خود برای کشور و جامعه ایران بود.
در این مدت سعی کردم که در حوزه سرمایه گذاری،تامین مالی و اقتصاد بنویسم،به روز باشم و به دور از تموج و تمجمج رایج.
این روزها اما شاهد فضایی در جامعه هستیم که برای اولین بار در طول عمرم سوالی را برایم ایجاد میکند که دقیقا برای چه باید باشیم و بنویسیم؟
پدیده «باید» و «نباید»هایی به غایت سختگیرانه و از بالا به پایین و طلبکار!همان چیزی که همه از آن فراری هستیم و در سودای رهایی از تحکم و داشتن حق اختیار! اما گویی در ما تبدیل به یک سرطان پیشرفته شده است.
سرطان تحکم! سرطان هر آنچه من میگویم حق است و خلاف آن ناحق!
در این روزها میلیونها نفر نه مینویسند و نه اعلام موضعی میکنند و قضاوتی هم نمیشوند، آنها به نظرم هوشمند هستند و با خوی ایرانی همتراز و تطبیق یافته تر.
شاید دیگر زمان نوشتن نیست،شاید نبودن بهترین تصمیم باشد.
اکانت های بی نام و نشان که با ناسزا سعی در تحکیم نظراتشان را دارند، فرصت طلبانی با نام های عدد و رقمی سعی در تعیین سطح شرف ، ایرانی واقعی بودن و نبودن دارند!
یاد آن پیرمرد کشاورز افتادم که به وزیر وقت کشاورزی گفت: خودتان میدانید و مملکت خودتان.
او نیز سند ایران را زد بنام آنهایی که سالها ایرانی بودن را به روش تحکمی به ما تحمیل میکردند.
گذر زمان برای همه ما بهترین معیار و گواه خواهد بود.
کوه را با آن بزرگی میتوان هموار کرد
حرف نا هموار را هموار کردن مشکل است
پیمان مولوی
۵ آذر ۱۴۰۱